جدول جو
جدول جو

معنی چابک رکاب - جستجوی لغت در جدول جو

چابک رکاب
(بُ رِ)
سوار نیک و فارس:
ز جنگی سواران چابک رکاب
به نهصد هزار آمد اندر حساب.
نظامی (شرفنامه).
سوار هنرمند چابک رکاب
که بر آتش انگشت زد بی حساب.
نظامی (از شرفنامه)
لغت نامه دهخدا
چابک رکاب
چابک چیلان (چیلان رکاب)
تصویری از چابک رکاب
تصویر چابک رکاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پابه رکاب
تصویر پابه رکاب
کسی که پا در رکاب اسب گذاشته و در حال سوار شدن است، آمادۀ سوار شدن بر مرکب و به راه افتادن، کنایه از زودگذر، ناپایدار، موقتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک رکاب
تصویر سبک رکاب
سوار چابک و تندرو
فرهنگ فارسی عمید
(بُ رَ)
سوار نیک و فارس. (ناظم الاطباء). و رجوع به چابک رکاب شود
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
حریف ماهر. رقیب چالاک:
هر نفس این پردۀ چابک رقیب
بازییی از پرده برآرد غریب.
نظامی (مخزن الاسرار)
لغت نامه دهخدا
(خُو)
زودربا. ربایندۀ چالاک و چابک:
ستاننده چابک ربائی است زود
که نتوان ستدباز هرچ آن ربود.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ رِ)
مرادف سبکپای. (آنندراج). سریعالسیر در مسافرت. (ناظم الاطباء) : وی هرچند مبارز و سبک رکاب است بکدام گروه رسد و درماند. (تاریخ بیهقی).
به هر ترنمی از جای میرود دل ما
سبک رکاب چو بوی گل است محمل ما.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا